
وقتي خدا عشق آفريد خود زاده شد در اين جهان
از خاك پست انس آفريد
از برگ گل تن آفريد
از آب پاك اشك آفريد
احساسه عاشق بودنو به خاطر من آفريد
به خاطر تو آفريد
در گناه زيباي وصل دوتن
عشق و گناه و لذت و مستي وشور و عشقه تنو
به خاطر ما آفريد
هر هفت ملك را آنگه كه دستور سجده داد
به خاطر حسه قشنگه عاشقي
سجده كردند هفت ملك بر خاكه پست
آنگه كه ابليس صديق
سجده نكرد بر آدمي از بخل و حسد و نفرت و عصيان نبود
بل كه چون اين ملك خود زاده شد در ذاته عشق
بر عشق ما سجده نكرد
چون عاشقي را با كمالش ديده بود
خود عاشقي بود در آتش حق مي رميد
آنگه كه اين عشق شديد با انتقام آغشته شد
وآن ملك خاص بارگاه كبريا
شد ذات فسد و بر من و تو سجده نكرد
ذات خيانت در من و تو ديده بود
آنچنان شد تا بر رقيب پست پليد سجده نكرد
و عشق پاكه پاكش را
در ذات مريم كش انسه پليد
ناگه به يكباره بسته ديد
حال گر من و تو عاشقي را ثابت كنيم
اين شرير خودخواه پليد
با من و تو
در خدا و عشق و عيسي مسيح خود به خود
خواهد دميد ، خواهد دميد
وانگه كه هر عهدي شكست
گر عهد عشقه ما نشكند
آنگه زمانه آخر است
و ملك خاص عاصيه خدا
بر عشق سجده مي كند
بي شك و بي ترس و با يقين
نام هيوا گر به اسم تو حك مي شد در سجل
تا كنون ابليس پست بر زمين و آسمان سجده كرده بود بي يقين
حال گر من و تو با شهامت هيوا شويم
حي داور معني عشق و وفا را
مي نمايد بر همان ذاته پليد
و همان دم در زماني چون يك نفس
قدس پاك و مطهر ز آسمان
بر زمين خواهد نشست
بر زمين خواهد نشست
No comments:
Post a Comment