Friday, November 13, 2009

شازده خانوم

دو تا دستام مركبي
تموم شعرام خط خطي
پيش شما شازده خانوم منم فقير پاپتي
غرور و بردارو ببر
دلم ميگه دلم ميگه
غلامي رو به جون بخر دلم مي گه دلم مي گه
شازده خانوم قابل باشم بايد بگم به شعر من خوش آمدي خوش آمدي
شازده خانوم چه پاكي و چه بي ريا به منزل خود آمدي خود آمدي
عجب عجب چه رند و چه بلا شده دل پدرسوخته ام
باور كنيد ز شوقتون اشكي شده چشم به در دوخته ام
شازده خانوم قابل باشم بايد بگم به شعر من خوش آمدي خوش آمدي
شازده خانوم چه پاكي و چه بي ريا به منزل خود آمدي خود آمدي
فرصت بدين عاشقيمو خدمتتون عرض مي كنم
واسه فرار از دلم دو پا دارم دوپا ديگه قرض مي كنم
شازده خانوم قابل باشم بايد بگم به شعر من خوش آمدي خوش آمدي
شازده خانوم چه پاكي و چه بي ريا به منزل خود آمدي خود آمدي
و اينهم تقديم به شازده خانومي كه ... به راستي ... به راستي ...چي بگم