Saturday, March 25, 2006

محرابه قلب عاشقم : براي ص _ الف




ودر محرابه قلبه عاشقم
تو را آنگونه ساختم كه باور داشتم و آنگونه بودي
بوري موهايت آفتاب زندگيم بود
و سفيدي دستانت را دستهاي موساي آسيه معنا مي كرد
نفسهايت
آه نفسهايت
مسيحاي مريم بود در جان بخشيدن به من
و امروز در گوشه گوشة قلبم و دلم خانة عشق توست و نالهاي عاشقانه اي كه در قلبم مي گريند
هيوا تويي هوا تويي
و هر گوشة محراب اين دل خاطرة توست
بي تو آه بي تو هر شب از كوچه پس كوچه هاي خاطرات كم با تو بودنم گذر مي كنم
و آيا آيا تو دلت و چشمهايت به خاطر مي آورند تنهايي تنهاي قلبم را
و پير مي شوم و قاب آينه در انتطار برق نقره ايش را از دست مي دهد
تصوير مسيح زير غبار عشق پنهان مي شود
ساعت شماته اي قديمي مادر بزرگم به چهار و نيم 18 بهمن خواب رفته است
اما خود آينه، آينه آينة قلبم تنها تصوير تو را به خود حك كرده است
هيوا

No comments: