ظهر خرداد برگرفته از ترانة كيوكيو بنگ بنگ گوگوش كه خود به گفتة دوستي در سينما تا آنجا مي گفت از تو بدم مياد و هر بار پرسيدم چرا ؟ گفت چون مثله گوگوش مي موني ! ( آي مردم مردم واي مردم سرخوردم مردم از مرد بد نامردم ) همه ازت سوءاستفاده مي كنند
تقديم به دوست عزيز علي سهرابيان كه در شبي سرد اينبار در زمستاني خالي از فرياد وشور و آنهنگام كه خراب و داغان بودم به دنبالم آمد و در كافه اي باز دوباره سينه اش را براي شنيدن درددلهايم فراخ كرد و با ياد زندگي دوسال و نيمه سركار خانم ن - و كه تنها كسي است كه تنهايي تنهايم را مي فهمد و زخمهاي خورده ام را خورده است زخمهاي بي مرهمي كه تنها خداوند شايد با گذشت زمان مرهمشان گذارد اي كاش زندگي آدمها مثل يك صفحة گرام بود تا هر وقت كه مي خواستي مي تونستي اون رو به اولش بر گردوني اي كاش كما اينكه اونموقع هم باز همين كارها رو مي كرديم
تقديم به دوست عزيز علي سهرابيان كه در شبي سرد اينبار در زمستاني خالي از فرياد وشور و آنهنگام كه خراب و داغان بودم به دنبالم آمد و در كافه اي باز دوباره سينه اش را براي شنيدن درددلهايم فراخ كرد و با ياد زندگي دوسال و نيمه سركار خانم ن - و كه تنها كسي است كه تنهايي تنهايم را مي فهمد و زخمهاي خورده ام را خورده است زخمهاي بي مرهمي كه تنها خداوند شايد با گذشت زمان مرهمشان گذارد اي كاش زندگي آدمها مثل يك صفحة گرام بود تا هر وقت كه مي خواستي مي تونستي اون رو به اولش بر گردوني اي كاش كما اينكه اونموقع هم باز همين كارها رو مي كرديم
********************************
صلاة ظهر خرداد ، هواي گرم و پر دود
صلاة ظهر خرداد ، هواي گرم و پر دود
دو تا جوون بي خواب تو يك اتاق تنها
با يه دگمه يه مشت سيم ، يه جعبه نور خوشرنگ نشستن گرم يك چت
تو يك روم پر آشوب
يكي از سن پرسيد
يكي از قد و هيكل
يكي عكسي فرستاد
يكي شماره تايپ كرد
تو تيك تيك اين تايپها
يكي يك يار مي جست
يكي يك يار مي خواست
حالا يادي ندارم از اون روز پر آشوب
ولي آخر اين چت قراري شد پر از حرف
برادر خاطرت هست ؟
++++++++++++++++
تو يه شب گرم خرداد ، هواي سست و بي حال
دو تا جوون همراه ، سر يه ديت مرموزبا يه جفت صندل نرم ، شلوار جين و چند رنگ
رسيدن به يه راه و رفتن سوي اوهام
چقدر از عشق گفتيم رو اون نيمكت چوبي
چه حرفها كه نگفتيم تو اون بوستان خلوت
چه ديت ساده اي بود
برادر خاطرت هست ؟
++++++++++++++++
همه سرگرم كار و هياهوي زمانه
يكي به سوي منزل ، يكي كار شبانه
باهم از عشق گفتيم ، دوستي ، آشنايي
كسي از روز فرقت خبر اصلاٌ نمي داد
هواي آشنايي بهار عاشقي ها
گذشت و ما رسيديم به روز 8 تيرماه
عجب روز بدي بود شب آزمون روباز ، شب هم محفلي ها
رفيق نيمه راهي توي يه جمع ممنوع
چه حرفها كه نگفتيم رو اون خطهاي بي روح
همش از روح گفتيم كمي از عشق و دوستي
ولي از رنگ نگفتيم نه حتي يك كلامي از رياها
برادر خاطرت هست ؟
++++++++++++++++++++++++
بهار بود و هنوزم شب ترديد و سودا
هنوزم پرده ها بود ميون اين دو همراه
گذشت اون فصل و ما هم گذشتيم از خط رويا
رسيد مهر من و تو به اولين گذرگاه
گذرگاه بدي بوديكي هراس از راه ، يكي داناي اين راه
نه يك همدرد دانا ، نه يك همسفر راه نه حتي يك برادر ، يك دوست
فقط هم صحبتي بود رو اون خطهاي بي روح
يكي رو باد مي برد پي مسيح و بودايكي رو آب مي برد به فردوس خيالي
چقدر از روح گفتيم تو اون شبهاي پردرد
چقدر حرف و غزل بود سر جمع رفيقان
تو پيچ پيچ شب ما قيامت بود و غوغا
يكي خمار رنگها ، يكي نشئة عيسي
تو بزمها شاعر پاك ، تو ديرها راهب پست
عجب سرگيجه اي بود
برادر خاطرت هست ؟
+++++++++++++++++++++++++++
هنوز شباي پائيز شب حرفهاي ما بود
تب تند رفاقت تو سينه هاي ما بود
به يادم هست كه يك عصر ، يك عصر جمعة گرم
شدم صبور و شيردل شدم آرتيست اول
تو فيلم مهر و دوستي
قلم ، شب نامه ، خودكار ، رفيق خوب و پربار
روح نيمه برهنه توي حياي يك يار
هواي رنگ و نيرنگ تو اون كافه دلتنگ ، كمي حتي نيومد
برادر خاطرت هست ؟
*******************************************
يكي قلبش رو مي داد ، يكي خنجر به دست داشت
من اما شيفتة راه تو گويا مست بازي تو رويا و هياهو
چه حرفهايي كه گفتيم رو اون خطهاي بيروح
چقدر از عشق گفتيم چقدر از روح و انسان
برادر خاطرت هست ؟
**********************
ديگه يادي ندارم از اون جيك جيك مستون
بهار مرد و زمين رفت به رويت زمستون
شكست وجود پرعشق تو گل موج رياهاو قلبي بود كه مي رفت به قعر گور گمنام
ديگه سكوت شب و آواز شهره حقيقت بود حقيقت ، نه فيلم بود نه نمايش
نمي دوني چه غم تلخي موندن ، موندنو به روي خود درها رو بستن
رفتن از ياد همه مثل يه قصه ، تو فراموشي به مرگ خود نشستن
دروغهاي حقيقي ، برادرهاي دشمن ، ببين گردش چرخو بازم يه ديت ديگر
گاهي صد دفعه مردم تو هر ديت خيانت ولي شايد پيامي بياد
از يار هم خون
چه سال وحشتي بود
برادر خاطرت هست ؟
*************************
گذشت اون سال و ماه و تو اون عصر خيانت گذشتم از دل پاك
مثل غبار اندوه سوار باد ولگرد
از اين چارراه به اون راه از اين كافه به او راه
سفركردم رسيدم به آخرين گذرگاه
رو خاك سرد تهران مي رفتم تلخ و سنگين
من آن افتاده از دل ، من آن افتاده از دين
تو شهر دوديه تهران
تو اين غربت بي يارنه يك راه بلدي هست نه حتي يك برادر يك دوست
حالا بازم صداي سرد گوشي بازم جانم بگوييد
حالا اين بار بازي مرا سوي كدام راه ، كدامين يار مي خواند
گذشتم از حرف عقل و سوار باد اقبال رسيدم آن سوي تهران
ميون كوچه اي باز اطاقي دنج و خلوت
دو هم سينه دو همراه ،همون يار قديمي تو گفته هاي يك يار ، فرشته اي كه گويا خبر از حال ما داشت
وليكن مرد بود به وسعت يه دريا
وجودش پاك شايد مثه مسيح و بودا
وحق ديدم در اين روز همه حرفهاي او را
عجب روز عجيبي نه شايد خوب و نه بد
كه اين احساس گس بود گس
براي يك لحظه ، يك عمر گذشت از ديدگانم
شب غربت جردن
شب شكست يك يار ، شب ويراني من
شبي كه بوسه مي زد لبان عاشق من به دستان پاك يك يار
گذشت و ما شنيديم از اون خطهاي بي روح از او حرفهاي ديگر
شبي كه در صدايش به عشق و ما و دوستي كافر
شبي كه تا صبح قدم مي زد آن يار ميان روح اين يار
گذشت اون شب و باز هم گذاشتيم ما قراري
قراري بر پاية پوچ رو اون خطهاي بي سيم و بي عشق
تو اون يكشنبة پاك ديگه زنگي نيومد از اون خطهاي بي روح
برادر خاطرت هست ؟
*********************
گذشت 9 ماه و حالا نشسته ام من اينجا
در اين ويرانة من
چه حرفها كه شنيديم تو اين غربت بي روح
همه از رنگ گفتند ، همه از خواب و رويا
به جرم دوستي
شدم محكوم نيستي
چه تهمتها شنيدم ، چه حرفهاي نگفته
چه فعلهاي نكرده
به جرم دوست بودن ، شدم پاك دشمن
حالا نشسته ام من اينجا در اين ويرانة من
ميان اين چراها
ميان تو و دنياعجب گردش چرخي برادر خوب بنگر
زمين را اينچنين پرحرف نديدم اينچنين پر درد
برادر خوب بنگر به اين ويرانة منحالا شايد بفهمي
برادروار دوست داشتن برادروار دوست بودن
كما اينكه تو گفتي كه ديگه عشق بي معناست
برادر خاطرت هست ؟
كما اينكه تو گفتي كه ديگه عشق بي معناست
برادر خاطرت هست ؟
3 comments:
سلام . با همه حزني كه اين شعر داشت . لذت بردم .
تبديل موفقيت آميزي بود .آري خاطرت هست ؟ تعطيلات چه مي كني ؟
سفر ميري ؟
من هنوز منتظر تماس براي تبريك عيدم . پسر انگار يادت رفت من از تو بزرگ ترم
سيب عزيز اگر بگم كه تمامي دليل دوباره نوشتنم كامنتهاي شما بود باور نمي كنيد ديديد كه چگونه عزيزترين دوستم وبلاگ قبليمو بست و من خراب و ويران شدم بر ويرانة عشقي از دست رفته و خيانت دوستي در رفاقتي ديرينه خيلي دوستتون دارم خيلي خيلي و حتما تماس مي گيرم
سيب عزيز اگر بگم كه تمامي دليل دوباره نوشتنم كامنتهاي شما بود باور نمي كنيد ديديد كه چگونه عزيزترين دوستم وبلاگ قبليمو بست و من خراب و ويران شدم بر ويرانة عشقي از دست رفته و خيانت دوستي در رفاقتي ديرينه خيلي دوستتون دارم خيلي خيلي و حتما تماس مي گيرم
Post a Comment