Saturday, October 31, 2009

تنهايي


و ديگر صداي نفسهايم نيز

اشارت به تنهايي دارند

و بازي عقربه‌هاي ساعت هر لحظه گذر زمان را اشارت دارند

و زمين زمين زمين كه زير پاي من مي لرزد

هر چرخشش نشان از گذر يك سهم دارد

و ديگر تمام شد

تمام شد

و شادي حرام دل

و اين كاش فراموشي مي شد مرهم اين دل

ديروز عهد كردم

فراموشت كنم

فراموش فراموش

اي كاش مي شد

عهد كردم فراموشت كنم تا به هنگام مرگ

و من صده‌ها و هزاره‌هاست كه سعي در فراموشي عشق دارم

و به تنهايي ايمان

و در اين تنهايي و در اين تنهايي

شد دل من جاي غصه‌ها

تو اين سكوت

چه بي صدا مي ميرم

از اين تنهايي و نامهرباني و دروغ

تو اين شبهاي تنهايي

كي مي تونه

پناه هق‌هق من باشه

و دوباره بوي عشق

و اين تنهايي با هواي عشق سازگار نيست

نيست مي دانم

و اي پايان تنهايي

اميد آخر هر كس

و اين باران پاييزي

و اين هق هق تنها

و اين همنشيني با ابر وباران

تنهايي تنهايم را به باور و يقين رساند


No comments: