
بايد بروم بايد امشب بروم
گريه نكنيد هرگز گريه نكنيد
مادرم منتظر است
پشت يك جادة نور
كنار ديوار اقاقيها و به من ميگويد
كجايي پسرم؟ و
امشب
لالايي كن مرغك من دنيا فسانست ميخواند
به مانند تمام روزهاي كودكي
بايد امشب بروم
گريه براي چيست
پهنة دريا را مادرم زير پايم گسترده است
و موجهاي راه با من هم مسيرند
به سوي آزادي
و آزادي چيست
مادرم ميداند
مادرم تو بگو
توشة راه چيست
گوهر اشك شوق ديدارت
يا ذكر ياذوالجلال و الاكرامت
بايد امشب بروم
چرا كه گوي تنهاييم طاقت از كف داده است
بايد امشب بروم
به مانند مرغ عشقهايم از قفس
به سوي او پر ميكشم
اينك در زمان حال و اكنون ايستاده ام
و
از اين همة زيباييهاي دنيا به آساني دل كنده ام
ولي آيا
وقتي به تو خواهم رسيد نفس بريده نيستم
و گريان
بدون تو اي مادرم
اين دگر من نيستم
اين دگر من نيستم
بايد امشب بروم
بايد امشب بروم
گريه نكنيد كه بدون او
اين دگر من نيستم
اين دگر من نيستم
No comments:
Post a Comment