.jpg)
در اتاقی که به اندازۀ یک تنهائیست
دل من
که به اندازۀ یک عشقست
به بهانه های سادۀ خوشبختی خود مینگرد
به زوال زیبای گل ها در گلدان
به نهالی که تو در باغچۀ خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازۀ یک پنجره میخوانند
آه
دل من
که به اندازۀ یک عشقست
به بهانه های سادۀ خوشبختی خود مینگرد
به زوال زیبای گل ها در گلدان
به نهالی که تو در باغچۀ خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازۀ یک پنجره میخوانند
آه
سهم من اینست
سهم من اینست
سهم من
سهم من اینست
سهم من
آسمانیست که آویختن پرده ای آنرا از من میگیرد
سهم من پایین رفتن از یک پله مترو کست
و به چیزی در پوسید گی و غربت واصل گشتن
سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدائی جان دادن که به من میگوید
سهم من پایین رفتن از یک پله مترو کست
و به چیزی در پوسید گی و غربت واصل گشتن
سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدائی جان دادن که به من میگوید
دستهایت را
دوست میدارم
دوست میدارم
دستهایم را در باغچه میکارم
سبز خواهم شد ، میدانم ، میدانم ، میدانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت
سبز خواهم شد ، میدانم ، میدانم ، میدانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت
No comments:
Post a Comment